فریده صیادی (بیمه زندگی - 98291)

متن مرتبط با «دختر» در سایت فریده صیادی (بیمه زندگی - 98291) نوشته شده است

داستان سوم: ن. پ، دختر شهر من

  • دختری با نشاط و شاد به نظر میاد، مثل اسپند روی آتیشه، دختری با قد متوسط و با چشمانی ریز، و کمی تپل! به عنوان کارمند دعوت شده بود دفتر کار ما و قرار بود به عنوان مسئول دفتر شروع به کار کنه! حدوداً بیست و یک ساله. بلند بلند میخندید، بلند بلند هم حرف میزد، هر وقت نگاهش میکردم پیش خودم میگفتم تو دوران نوجوونیش مونده، انگاری دوست داشت دائم جلب توجه کنه و از اینکه دیگران بهش نگاه میکردند لذت می برد! نمیدونم چی شد و از کجا شروع شد ولی ارتباط خوبی بین ما برقرار شد, ...ادامه مطلب

  • داستان چهارم: دختری که در اثر کرونا فوت کرد

  • از وقتی نماینده بیمه عمر شدم تازه متوجه شدم چقدر دیر اقدام کردم برای ثبت بیمه عمر برای خودم. ای کاش خیلی پیشتر از این به موضوع آگاه میشدم. از اون به بعد تصمیم گرفتم هر وقت میرم سر هر کلاسی به تمام دانشجویانم در مورد بیمه عمر و فوایدش بگم، نه تنها دانشجوها تمام آدمهایی رو میشناسم . توی هر دورهمی که شرکت میکردم سعی میکردم حرف بیمه عمر رو بزنم. خیلی مطالعه کردم که بتونم ریشه ای توضیح بدم که همه بدونند که بیمه عمر یک کالای لوکس و شیک نیست که فقط بچه های متمول, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها