صبح یکی از روزهای آخر تیر ماه تصمیم گرفتم برای مشاوره بیمه عمر و زندگی برم سمت فراهنگسرای اشراق . از مترو که اومدم بیرون از پیاده رو نم نم به سمت یک پارک رسیدم، یک دختری رو که پاهاشو جمع کرده بود و روی نیمکت پارک نشسته بود رفتم سلام کردم و خودم معرفی کردم ولی اجازه نداد باهاش حرف بزنم و بهم گفت برو، دوباره سمجات کردم و بهش گفتم قرار نیست به زور بیمه بشی و حداقل بشنو! شاید یک جایی یک جوری برای یک نفری به یک طریقی بتونی کمکش کنی ولی باز هم گفت نمیخوام ، برو!, ...ادامه مطلب