داستان دوم: خانم پ.پ در پارک متروی فرهنگسرا

ساخت وبلاگ
صبح یکی از روزهای آخر تیر ماه تصمیم گرفتم برای مشاوره بیمه عمر و زندگی برم سمت فراهنگسرای اشراق . از مترو که اومدم بیرون از پیاده رو نم نم به سمت یک پارک رسیدم، یک دختری رو که پاهاشو جمع کرده بود و روی نیمکت پارک نشسته بود رفتم سلام کردم و خودم معرفی کردم ولی اجازه نداد باهاش حرف بزنم و بهم گفت برو، دوباره سمجات کردم و بهش گفتم قرار نیست به زور بیمه بشی و حداقل بشنو! شاید یک جایی یک جوری برای یک نفری به یک طریقی بتونی کمکش کنی ولی باز هم گفت نمیخوام ، برو! فریده صیادی (بیمه زندگی - 98291)...
ما را در سایت فریده صیادی (بیمه زندگی - 98291) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 98291 بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 19:56